کد مطلب:320443 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:273

بهائیان و تشکیل نامشروع کشور اسرائیل
تشكیل كشور غاصب اسرائیل، در زمان حیات شوقی افندی، با جریانات جالبی شروع شده بود. ژوئن 1922 م چرچیل نوشته ای منتشر كرد به این مضمون كه دولت انگلستان در صدد است یك كانون ملی یهود در فلسطین بنا كند. در پی این اعلام، مسلمانان، سخت معترض شدند و موج جدیدی از اعتراض به راه افتاد؛ به ویژه رفتار صهیونیستها با مسلمانان كه سبب شد عواطف آنان جریحه دار گردد و حتی كار به سازمان ملل هم كشیده شد. 2 آوریل 1947 م این مطلب در جلسه عمومی سازمان ملل مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت و كمیته ای مخصوص رسیدگی به مسأله فلسطین تشكیل شد. هنگام بررسی گزارش كمیته، ماهیت گروه ها و دولتهای مختلف و موضع گیری ها و چهره واقعی آنان - از جمله بهائیان - مشخص شد. 14 جولای 1947م، شوقی افندی در نامه ای به رئیس كمیسیون مخصوص سازمان ملل متحد نوشت:

... موقعیت بهائیان در این كشور، تا حدی منحصر به فرد است؛ زیرا در حالی كه اورشلیم، مركز روحانی عالم مسیحی است، این مركز اداری كلیسای روم، با هیچ یك از مذاهب دیگر دیانت عیسوی نمی باشد و نیز، هر چند اورشلیم در نظر مسلمانان نقطه ای است كه یكی از مقدس ترین مقامات اسلامی در آن قرار دارد، مع ذالك اعتاب متبركه ی دیانت محمدی و مركزی كه برای ادای فریضه ی حج بدانجا می روند، در سرزمین عربستان است، نه در فلسطین. تنها یهودیان هستند كه علاقه ی آنها نسبت به فلسطین تا اندازه ای قابل قیاس با علاقه ی بهائیان به این كشور است؛ زیرا كه در اورشلیم، بقایای معبد مقدسشان قرار داشته و در تاریخ قدیم، آن شهر مركز مؤسسات مذهبی و سیاسی آنان بوده است..... [1] .

تأمل در محتویات نامه به خوبی بیانگر علاقه بهائیان به روی كار آمدن حكومت صهیونیستی است. اینكه شوقی افندی تصریح میكند: "عده زیادی از پیروان ما، از اعقاب یهودیان و مسلمین بوده" یكی از بزرگترین حیله های او در جلب توجه بیش از پیش یهودیان به شمار می رود؛ در حالی كه حداقل ده قرن، اجداد و آبای سران بابیت و بهائیت، همگی مسلمان بوده اند و تمام بهائیان - به استثنای تعدادی انگشت شمار- در آن ایام، از خانواده مسلمانان محسوب می شدند. [2] .

پس از اینكه در14 می 1948 م، انگلستان به قیمومیت در فلسطین پایان داد و همان روز، شورای ملی یهود در تل آویو شكل گرفت و تشكیل دولت غاصب اسرائیل اعلام شد.

چند ساعت بعد، ترومن (رئیس جمهور وقت آمریكا) هم این دولت غاصب را به رسمیت شناخت. [3] .

شوقی افندی (چهارمین رهبر بهائیان)، در دیدار با دولت اسرائیل، مراتب دوستی بهائیان را نسبت به اسرائیل بیان كرده و آمال و ادعیه ی آنان را برای ترقی و سعادت اسرائیل اظهار كرد. وی در لوح نوروز 108 بدیع، نظر جامعه ی بهائیت را درباره ی تأسیس كشور اسرائیل به صراحت ابراز میدارد:

... مصداق وعده ی الهی به ابناء خلیل و وارث كلیم، ظاهر و باهر، و دولت اسرائیل در ارض اقدس مستقر، و به استقلال و اصالت آیین متینه به مركز بین المللی جامعه ی بهائی مرتبط به استقلال و اصالت آئین الهی مقر، و به ثبت عقدنامه ی بهائی و معافیت كافه موقوفات امریه در برج عكا و جبل كرمل و لوازم ضروریه بنای بنیان مقام اعلی از رسوم دولت و اقرار به رسمیت ایام تسعه متبركه محرمه موفق و مؤید.... [4] .

تشكیل دولت اسرائیل، از نظر بهائیت و بنا به قول شوقی افندی، یك وعده الهی بوده است كه حسینعلی و عباس افندی به آن بشارت داده بودند! این روابط دیرینه، به خوبی از زبان رئیس جمهوری اسرائیل غاصب، هویدا می شود وی هنگامی كه از رهبران صهیونیسم بوده و یهودی كردن فلسطین را دنبال می نمود، با عباس عبدالبهاء ملاقات و مذاكره ای داشته كه از چنین ملاقاتی با خشنودی و رضایت یاد می كند؛ در حالی كه می دانیم، آن روزها میان صهیونیسم و انگلستان از یك سو، و مردم مسلمان عرب از سوی دیگر، منازعات شدیدی بروز كرده بود. این، تنها بهائیان بودند كه از یك سو با انگلستان و از سوی دیگر با كارگزاران یهودی در فلسطین روابط نزدیكی داشتند؛ از این رو، بیان شوقی افندی در نامه به رئیس كمیسیون قضیه ی فلسطین، از روی سیاست و محافظه كاری بوده كه اظهار بیطرفی نسبت به كمیسرهای انگلیسی در فلسطین كرده است. او به خوبی می دانست كه اگر مسلمانان عرب روی كار آیند و حكومت فلسطین را از دست انگلیس خارج كنند، بی تردید، شبكه ی بهائیت را - كه دارای همه نوع همكاری با آنها بودند - نابود خواهند كرد و وجود آنان را - به دلیل نسخ اسلام و ادعای پیغمبری و كتاب جدید و خدایی از سوی رهبران بابیت و بهائیت - به هیچ وجه تحمل نخواهند كرد و حاضر به هم زیستی با آنها نخواهد بود؛ به ویژه آنكه مهر سرسپردگی به بیگانه بر پیشانی همه ی رهبران آنان نقش بسته بود؛ زیرا مسلم است تنها مسلمانان عرب بودند كه حاضر به هیچگونه مصالحه- و حتی زندگی مشترك سیاسی- با یهودیان مهاجر نبودند. در برابر، برای موفقیت بهائیان زمینه ی مساعد فراهم بود و آنان از لقب "سر" و حمایت بیچون و چرای انگلیسیها برخوردار بودند. از الواح و نامه هایی كه عباس افندی- در عظمت امپراطوری انگلستان و تجلیل از موقعیت حاصل از استعمار فلسطین و استقرار نیروهای انگلیسی نوشته- نمی توان بی اعتنا گذشت.

بهائیان به همه این مسائل توجه داشته اند كه ظواهر اسلامی را در سرزمین فلسطین رعایت می كردند؛ در نماز جماعت و جمعه شركت می كردند و به هیچ وجه به یاران خود اجازه ی تبلیغ در سرزمین فلسطین نمی دادند. منافع بهائیت تنها در صورتی می توانست محفوظ بماند كه یا انگلستان به استعمار خود در فلسطین ادامه دهد یا صهیونیسم به عنوان حافظ منافع انگلستان و میراث خوار استعمار روی كار آید. در غیر این صورت، مركز- به اصطلاح- جهانی بهائیت، دیر یا زود، به دست مسلمانان عرب و به عنوان مركز جاسوسی و دشمنی صریح با منافع ملی مسلمانان، برچیده می شد؛ از این رو، بهائیان در فلسطین و كشور اسرائیل برخلاف مصالح صهیونیسم سخنی نگفتند و در مسیر تحكیم روابط خود با صهیونیسم حاضر به همه گونه همكاری شدند. [5] .


[1] افراسيابي، تاريخ جامع بهائيت، ص560، نشر مهرفام، چاپ دهم، 1382ش.

[2] سيد محمد باقر نجفي، بهائيان، ص 664، نشر مشعر، پاييز 1383، چاپ اول.

[3] ژرژ پنجافسكي، تاريخ خاورميانه، ص 342 (به نقل از تاريخ جامع بهائيت، ص 561).

[4] شوقي افندي، توقيعات مباركه، ص290، تهران مؤسسه ي ملي مطبوعات امري بديع 125.

[5] سيد محمد باقر نجفي، بهائيان، ص 670.